پيامبر قصه پيامآوري است كه روزي با كشتي در ساحل شهري به نام اورفاليس پياده ميشود. ناخدا و ملاحان كشتي با او عهد ميكنند كه دوازده سال بعد او را در همين ساحل سوار كنند و به زادگاهش بازگردانند. پيامبر كه نامش مصطفي است همچون غريبهاي در ميان مردم شهر زيست ميكند و بيشتر در خلوت تنهايي خويش به سر ميبرد و از دور درباره مردمي كه آنها را دوست دارد، در سكوت ميانديشد. دوري ميگزيند تا مردمان را بهتر ببيند، چنانكه كوه را از دشت بهتر ميتوان ديد، و سكوت ميكند تا سخناني را كه به سبب غوغاي سخنها به گوشها نميرسد دريابد و به هنگام بازگو كند. پس از دوازده سال كشتي او در موعد مقرر باز ميگردد و هنگام وداع با مردم فرا ميرسد. همه در فضايي وسيع كنار ساحل گرد ميآيند و اشك حسرت ميبارند و بيش از هر زمان آتش عشق آن كس كه ميدانند به وزدي تركشان خواهد گفت در دلهايشان شعلهور ميشود. هر چند شور و اشتياق و تمنا و التماس مردم براي ماندن او كارگر نميافتد، اما او در اين آخرين ديدار در پاسخ به سئوالاتي كه اصناف گوناگون مردم از او ميكنند آنچه را از لطايف معرفت از هاتف خلوتهاي خويش شنيده است براي ايشان باز ميگويد.
از مقدمه مترجم
كد كالا | 10332 |
زبان | فارسي |
نويسنده | جبران خليل جبران |
مترجم | حسين الهي قمشهاي |
سال چاپ | 1402 |
نوبت چاپ | 30 |
تعداد صفحات | 84 |
قطع | خشتي |
ابعاد | 16.5 * 18.5 * 1.6 |
نوع جلد | نرم |
وزن | 324 |
تاكنون نظري ثبت نشده است.